loading...

بادبادک باز

خاطرات دو پرنده

بازدید : 490
دوشنبه 18 آبان 1399 زمان : 3:37

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

انقدر حواسم پرت رویای تو میشد ♬♫♪
هر کی صدام میزد مثل دیوار بودم
تنها صدای تو تو گوشم پرسه میزد ♬♫♪
یه شهر میخوابید و من بیدار بودم
عشقت به رویاهای من انگیزه میداد ♬♫♪
دوست داشتنت اندازه‌ی قلب خودم بود
تنها تو میفهمیدی من حالم خرابه ♬♫♪
شب گریه‌هامم از سر عاشق شدن بود
رویای شیرین منو از من نگیری ♬♫♪
تنها دلیل زندگیمی‌تا همیشه
روی زمین تا اسمون هر جا بگردی ♬♫♪
هیشکی برای من شبیه تو نمیشه
عاشقانه‌های منو میشنوی وقتی با یادت پیشمی‌♬♫♪
منو توی رویا با خودت توی حس و حالت میبری
دیوونه میکنی با خنده‌هات دلمو دنبالت میبری ♬♫♪
کاشکی که تو رویاهای من بمونی و هیچ جایی نری
رویای شیرین منو از من نگیری ♬♫♪
تنها دلیل زندگیمی‌تا همیشه
روی زمین تا اسمون هر جا بگردی ♬♫♪
هیشکی برای من شبیه تو نمیشه

───┤ ♩♬♫♪♭ ├───

وقتی دیگه هیچ جایی برای گفتن دلتنگیهات وجود نداره و نمیتونی با عشقت تماس بگیری حداقلش اینجا رو داری که بتونی براش بنویسی و بدونه که هیچکسی نمیتونه جای اونو تو قلبت پر کنه، وقتی مینویسی دلت آروم میشه ولی باطنت نه، چون ساعتی نمیشه که بهش فکر نکنی که خدایا الان داره چیکار میکنه، خدایا الان حالش خوبه و ...

بادبادک عزیزم هیچوقت عشق نازت توی قلب بادبادک بازت نمیمیره 💕💕💕

قورباغه ات را قورت بده (قسمت 18)
بازدید : 373
شنبه 16 آبان 1399 زمان : 23:38

من درد مشترکم
مرا فریاد کن

******

دستت را به من بده
دست‌های تو با من آشناست

******

مرا تو
بی سببی
نیستی
به راستی
صلت ِ کدام قصیده ای
ای غزل؟

******

کار دیگری نداریم
من و خورشید
برای دوست داشتنت بیدار می‌شویم
هر صبح

******

برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد
قلبی که دوستش بدارند

******

همه لرزش دست و دلم از آن بود
که عشق
پناهی گردد ،
پروازی نه
گریزگاهی گردد
آی عشق، آی عشق
چهره‌ی آبی ات پیدا نیست

و خنکای مرهمی
بر شعله‌ی زخمی
نه شور شعله
بر سرمای درون
آی عشق، آی عشق
چهره‌ی سرخ ات پیدا نیست

غبار تیره‌ی تسکینی
بر حضور وهن
و دنج رهایی
بر گریز حضور
سیاهی
بر آرامش آبی
و سبزه‌ی برگچه
بر ارغوان
آی عشق، آی عشق
رنگ آشنایت پیدا نیست

******

تو را دوست می‌دارم
طرف ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی‌کند
کلمات انتظار می‌کشند
من با تو تنها نیستم
هیچ کس با هیچ‌ کس تنها نیست
شب از ستاره‌ها تنهاتر است…

******

من ز دنیا، تو را برگزیدم
رنج بی حد بپایت کشیدم
تا شود سبز، باغ امیدم
جان ز تن رفت و نیرو ز پایم

******

بلبل من! نوای تو خواهم
عمر را در هوای تو خواهم
زندگی را برای تو خواهم
تو بپائی اگر من نپایم

******

من پناهنده ام
به مرزهای تنت

******

روزی ما دوباره کبوتر‌های مان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی‌بندند
قفل
افسانه یی ست
و قلب
برای زندگی بس است

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف
زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه یی ست
تا کمترین سرود، بوسه باشد

روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم . . .
و من آن روز را انتظار می‌کشم
حتی روزی که دیگر نباشم

******

امروز بیشتر از دیروز دوستت می‌دارم …
و فردا بیشتر از امروز!
و این ضعف من است

به انتظار تصویر تو
این دفتر خالی تا چند
تا چند ورق خواهد خورد؟

******

سادگیم را
یک رنگیم را
به پای حماقتم نگذار

انتخاب کرده ام که ساده باشم
و دیگران را دور نزنم

وگرنه دروغ گفتن
و بدبودن و آزار و فریب دیگران
آسان ترین کار دنیاست
بلد بودن نمی‌خواهد

******

چه جالب است
ناز را می‌کشیم
آه را می‌کشیم
انتظار را می‌کشیم
فریاد را می‌کشیم
درد را می‌کشیم
ولی بعد از این همه سال …
آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم
دست بکشیم
از هر آنچه که آزارمان می‌دهد

******

و عشق
اگر با حضور
همین روزمرگی‌ها
عشق بماند !
عشق است…

******

بالاﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ
ﺁﻥ ﺷﺐﻫﺎیی ﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ
ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢ
ﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕ
چقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ ...

ریشه ومعنی کلمه پار( پار سال)
بازدید : 315
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 17:40

رُستنی‌ها کم نیست، من و تو کم بودیم

خشک و پژمرده و تا رویِ زمین خم بودیم

گفتنی‌ها کم نیست، من و تو کم گفتیم

مثلِ هذیانِ دمِ مرگ، از آغاز چنین در هم و بر هم گفتیم

دیدنی‌ها کم نیست، من و تو کم دیدیم

بی سبب از پاییز، جایِ میلادِ اقاقی‌ها را پرسیدیم

چیدنی‌ها کم نیست، من و تو کم چیدیم

وقتِ گل دادنِ عشق، رویِ دار قالی

بی سبب حتی پرتابِ گلِ سرخی را ترسیدیم

خواندنی‌ها کم نیست، من و تو کم خواندیم

من و تو ساده ترین شعرِ سرودن را در معبر باد، با دهانی بسته واماندیم

من و تو کم بودیم

من و تو اما در میدان‌ها، اینک اندازه‌ی ما می‌روییم

ما به اندازه‌ی ما، می‌بینیم

ما به اندازه‌ی ما، می‌چینیم

ما به اندازه‌ی ما، می‌روییم

ما به اندازه‌ی ما، می‌گوییم

من و تو... کم نه که باید شبِ بی رحم و گلِ مریم و بیداریِ شبنم باشیم

من و تو... خم نه و در هم نه و کم هم نه که می‌باید... با هم باشیم

من و تو حق داریم، در شبِ این جنبش، نبضِ آدم باشیم

من و تو حق داریم، که به اندازه‌ی ما هم شده با هم باشیم

من و تو حق داریم، که به اندازه‌ی ما هم شده با هم باشیم

گفتنی‌ها کم نیست...

دلتنگتم عشق دوست داشتنی من

بیا یه بار ببینمت و ببوسمت بعد برگرد پیش خدا
بازدید : 368
جمعه 15 آبان 1399 زمان : 17:40

خیال می‌کردم؛ عاشقش نمیشم…●♪♫
اگه نگاش کنم، یه کم!●♪♫
یه روز توو خوابمم نمی‌دیدم؛ واسه اون جونمم بدم●♪♫
دلم یه کاری کرده؛ با غرورم…●♪♫
که مثلِ بچه‌هام، تا ازش دورم!●♪♫
که وقتی میره بغضوُ از چشام می‌شورم●♪♫
دلش، یه لحظه واسه من نمیشه●♪♫
می‌دونم، تقصیرِ اون نیست… همیشه…●♪♫

اونی که مال قلبته؛ دیر عاشقت میشه●♪♫
همینه عشق…●♪♫
خوابم نمی‌بره! ازم نمی‌گذره…●♪♫
شکنجه آوره!●♪♫
همینه عشق…●♪♫
یه حسِ دلهره؛ که میگم با خودم نباشه، بهتره!●♪♫
خیال می‌کردم؛ این فقط یه لحظه ست●♪♫
تموم میشه، اگه بره…●♪♫
ولی تموم نشد....هر روز داره شروع میشه برام ...

روزهای بدی را سپری میکنم که به گمانم قرار است به روزهای بدتر منتهی شود.روزهای بی رحم نداشتن و نبودن .چند سال آزگار بود که کاری به کار هم نداشتیم و کاش همانطور میماندیم.کاش نمیفهمیدیم بیخ گوش خودمان یک نفر هست که روزی بدون او نمی‌توانیم زندگی کنیم و با او‌نیز نمی‌شود زیست.کاش تمام چایی‌ها را تنها میریختم و تمام آهنگ‌ها را تنهایی گوش میدادم.کاش پاییز تنها برایم یک فصل باقی می‌ماند.دل من که داشت به همه روزمرگی‌ها خو میگرفت.داشت کم کم به آستانه میانسالی و پیری میرسید و تو آمدی.تو آمدی و بوسه‌هایت طعم شانزده سالگی میداد،تو آمدی و نوجوانی در من زاده شد،عاشق سر به هوایی که دست و پایش را پیش تو گم کند وقتی خیره خیره نگاهش میکنی،یادش برود بزرگ باشد و عاقلانه رفتار کند.زود بغضش بترکد برای دوری ات و با یک چشمک خودش را لو بدهد.کاش مرا با قلب پیرم تنها گذاشته بودی.اکنون با قلب یک دختر شانزده ساله چه کنم که آرامش بگیرد و همین چند ساعت دوری را تاب بیاورد ؟راستی هنوز نتوانستم به او بگویم ممکن است روزی برای همیشه نباشی.میترسم ...

دیوانه است ...غوغا می‌کند ...خودت آرام آرام به او بگو ..جوری که ترک برندارد ...

بیا یه بار ببینمت و ببوسمت بعد برگرد پیش خدا
بازدید : 318
چهارشنبه 13 آبان 1399 زمان : 15:40

شال اون شال سرخ تو
موج ، موج موی تو
نرمترین حادثه
چه زیباست ...دور روی تو
آفرین به آخرین
شاهکار روی تو
توی اوج سادگی
چه زیباست ... اندوه تو
وای که این واژه‌ها
لالند در پیش تو
آه چه بد زخمی
که فردا کیست ... هم آغوش تو
آه! که این لعنتی
این قرصهای افسردگی
رنگ به رنگ ، دوز به دوز
به باد داد ... آرام زندگی
شال اون شال سرخ تو
موج ، موج موی تو
نرمترین حادثه
چه زیباست ...دور روی تو
آفرین به آخرین
شاهکار روی تو
توی اوج سادگی
چه زیباست ... اندوه تو
تمام

این آهنگ رو عشقم صبح برام فرستاد ❤❤❤

منم باید تو جواب بهش بگم که آفرین به شاهکار روی تو که دیوونه اون رویت شدم بادبادک عزیزم.

۲۴. آذر، ولی علیشون((:
بازدید : 355
چهارشنبه 13 آبان 1399 زمان : 15:40

ای تب و تابم
واسه گرفتن اون دستات
بی تابم ...
تب عشقی درونم پیدا شده که توصیفش برایم سخت است
احساسی در وجودم نمایان شده که هروقت بخواهم شرح دهم قلمم جوهر خود را کم میاورد.
کاش راه به شهر چشمات همان پل توصیف باشد
گر قلمی‌داشتم که نهایت وجودت را میتوانستم بنویسم ولی باز هم نمیشد چون وجودت پایان ناپذیر است.
مرا به نهایت اقیانوس چشمات راهی کن که آنجا ساحلی دارد که نهایت آرزوهای من در آنجا خفته است.
راهی شدن به عمق نگاهت را دوست دارم، تنها آنجاست که میشود احساس را عاشقانه در آغوش کشید و بدون شرم دست و پازنان شنا کرد.
باید گریست و لبخند زد ...
باید تفکر کرد و پارو زد ...
به همهء اون احساس قشنگی که بهم دادی
به همهء اون عشقی که بهم دادی
شاید ...
و شاید تکراری شود
تمام جملاتم، تمام نوشته‌هایم برایت تکراری شود
ولی بدان که هروقت دست به قلم شدم فقط می‌خواهم برایت بنویسم دوستت دارم.
در عجبم که اینقدر دوست داشتنم را به رخ زیبای دوست داشتنی تو میکشم، کاش نقاش بودم که صورت ماهتو به یادگاری میکشیدم.
همیشه در پس روزهای تاریک من روزنه‌‌‌ای روشن بود و تو آن روزنهء امیدی در روزهای نا امیدی که من در نبودت تنهایی را در آغوش کشیده ام.
تو همان خورشید درخشانی که قلبم گواهی میدهد هیچکس نمیتواند جای عشق تو را بگیرد، هیچ دنیایی در نهایت نمیتواند جای آغوش گرم تو را بگیرد.
پرنسس زیبایی من
خوشگلترین زیبای من
بهترین یار همیشگی
قشنگترین آوای عشق زندگی
همانگونه که هستی میپرستمت
همانگونه که پاک و ساده‌‌‌ای میخواهمت
راه رفتنات، طرز نگات، اون چشمک زدنات، خندیدنات ...
همه و همه در دیوانگی من نقش دارند.
تو آن صورت عشقی که عاشقانه دوستش دارم.
بعضی اوقات تیکه‌هایت را میشنوم ولی آن را درخور خوشی در خنده‌هایت میبینم، خنده‌های نازت که وقتی به آنها تفکر میکنم مرا در آرامشی عظیم فرو میبرد و مرا به رویای با تو بودن نزدیکتر میکند.
ای کاش بنای کلبه عشق من و تو زودتر تمام شود تا در آن قاب عکس صورت ماهت به دیوار کلبه باشد و بوی عطر تن تو در هوای کلبه پیچیده باشد. در آن هوا نفسی عمیق بکشم و در خلسه فرو روم و تو را در آغوش بگیرم.
ای پناه خستگیهایم
ای پناه ناآرامی‌هایم
ای پناه عاشقیهایم
در آغوش گرم تو آرام تریییییییییییییییییییینم.

دوست دار همیشگیت بادبادک باز

۲۴. آذر، ولی علیشون((:
بازدید : 316
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 13:37

روزی دل من که تهی بود و غریب
از شهر سکوت به دیار تو رسید

در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه‌ی مهر تو شنید

چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید

در سینه‌ی سردم ، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست

شد شهر هیاهو ، این سینه‌ی من
فریاد دلم به لبانم بنشست

خورشید منی ،‌ منم آن بوته‌ی دشت
من زنده ام از نور تو‌‌‌ای چشمه‌ی نور

دریای منی ، منم آن قایق خرد
با خود تو مرا می‌بری تا ساحل دور

کنون تو مرا همه شوری و صدا
کنون تو مرا همه نوری و امید

در باغ دلم بنشین بار دگر
ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید

من هم یک جودی‌ام!
بازدید : 310
سه شنبه 12 آبان 1399 زمان : 13:37

امشب بر شانه‌های دلم

کوله باری سنگینی می‌کند

کوله باری پر از دلتنگی

دلم می‌شکند زیر بار این همه دلتنگی

با پرهای شکسته باز سوی آسما‌ن‌ها می‌رود

می‌رود سوی ناشناختنی‌ها

شاید این بار در آن اوج

به معبودش رسد

من هم یک جودی‌ام!
بازدید : 355
يکشنبه 10 آبان 1399 زمان : 12:39

در تو خلاصه می‌شود ،دار و ندار من ببین

من از تو حرف میزنم ،روح دوباره زمین

من از تو حرف میزنم که بهترین من تویی

در تو شروع میشوم که همنشین من تویی

تویی که در شب سیاه ،طلوع ماه میشوی

برای هر چه عاشق است شکل گناه میشوی

بعضی وقتا شعرام به یه جایی که میرسن فکر چشات نمیزاره ادامه بدم.بهت که فکر میکنم زمان مفهوم خودشو از دست میده و به خودم میام میبینم دو ساعت یا سه ساعت تمام بی وقفه بهت فکر کردم و باورم نمیشه چون همه ش مث یه نور از جلو چشمام رد شده .یه دیالوگی توی فیلمی‌بود که میگفت شب مال عاشقاس صبح مال عارفا .شب واسه من عاشق شکل یه غم بزرگ عجیبه که نداشتنتو بیشتر به رخم میکشه.(سه ساعته دارم مینویسم همشو پروند بلاگفا) هیییی ولش کن بیخیال ...

شب آغاز هجرت تو شب در خود شکستنم بود
شب بی رحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود
شب بی تو شب بی من شب دل مرده‌های تنها بود
شب رفتن شب مردن شب دل کندن من از ما بود

به دادم برس به دادم برس‌‌‌ای ناجی تبار من به دادم برس
به دادم برس‌‌‌ای قلب سوگوار من

سهم من جز شکستن من تو هجوم شب زمین نیست
«با پر و بال خاکی من شوق پرواز آخرین نیست»
بی تو باید دوباره برگشت به شب بی پناهی
سنگر وحشت من از من مرهم زخم پیر من کو
واسه پیدا شدن تو آینه جاده‌ی سبز گم شدن کو
بی تو باید دوباره گم شد تو غبار تباهی
با من نیاز خاک زمین بود تو پل به فتح ستاره بستی
اگر شکستم از تو شکستم اگر شکستی از خود شکستی
به دادم برس به دادم برس‌‌‌ای ناجی تبار من به دادم برس
به دادم برس‌‌‌ای قلب سوگوار من
شب بی تو شب بی من شب دل مرده‌های تنها بود
شب رفتن شب مردن شب دل کندن من از ما بود

ಠ╭╮ಠ
بازدید : 392
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 17:40

زندگیم اشتباهی ست
زندگیم رو به زوال ست
ولی تو باشی و اون دستای مهربونت
همه چی رو به روال ست
دوستت دارمها را نزدیگ گوشت
آرام آرام با تن صدایم
برایت تک نوازی میکنم
آنطور که دوست داری
و به خلسه عمیق رویم
تار و پود وجودم را تو بباف
تا برایم پیرهنی شود
از عطر مهربانی دستات
اون دستای با طراوت
که بوی عشق را به من میفهماند
احساس قشنگت درونم جاری ست
تو بگو من چه کنم ...
دلتنگت که میشوم
گلها را بهانه میکنم
شاید عکس گلی
شایدم غنچه ای
برایت با عشق بفرستم
تا بدانی این دل، تنگ ست
واسه همه لحظاتی که تو رو ندارد
ولی آرزوی تو را دارد
واسه اون خنده‌های قشنگت
برای اون بوسه‌های گرمت
تو بگو ...
و گهگاهی دو خط شعری
که گویای همه چیز از تو باشد
وای بر من ... وای بر من ...
گر تو آن گم کرده ام باشی
شراب خوش طعم لبات
مرا مست خود کرده
تو بگو من چه کنم ...
اون برق نگاه گیرات
مرا مدهوش خود کرده
تو بگو من چه کنم ...
دشستان احساس گرمت
را چه کنم ...
آغوش پر عشق تو
را چه کنم ...
پرپر شد دلم
به هم ریخته افکارم
از بس که دلتنگ ست
از بس که روز به روز
عاشق تر ست
تو بگو من چه کنم ...
پیچیدگی موهایت
مرا درخور خود کرده
جان را به لبهایم آورده
نوازش دستان تو را
آنگونه دوسشان دارم که
تو بگو من چه کنم ...

دوست دار همیشگیت بادبادک باز

یه سخن ارزشمند از امام حسن در باره دوستی :

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی